بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

فال انبیاء الهی

چشمان خود را بسته و با حضور ذهن سوره حمد را بخوانید

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال را کلیک کنید.

 

فال انبیاء الهی ، www.irannaz.com

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 20 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


پرستوی من ...

 (به یاد خواهر عزیزم مژده)

 

 

 افسوس که شش سال بیشتر نداشتمت ؛ اما حالا 9 ساله که نیستی و هنوز بیادتم !

چه زود می گذرد امسال شد 10 سال

اما امروز 4 مهر 91 روز میلاد توست و هنوز به یادتم

 تولدت مبارک عزیزم

زندگی همینه کسایی رو که دوست داری ازت میگیرن

 

هنوز چهره ت جلوی چشمامه ، لبخندت ! که چقدر به صورتت می آومد ...

میدونم باورم می کنی اگه بگم همیشه بیادتم...

 باورم می کنی اگه بگم گاهی برات گریه می کنم، مثل الان...

دوستت دارم... بهت غبطه می خورم ، وقتی سنگ مزارت بنام نوگل پر پر شده ...

پرستوی مهربونم تو اهل زمین نبودی ...

 تو اصلا اهل اینجا نبودی ...

 

اينجا كنار سايه ها هر لحظه يادت ميكنم

 

من از تبار شهر غم هرشب دعايت ميكنم

 

هر شب به لب ميخوانمت ,هر شب ز دل ميجويمت

 

در مهر و ماه آسمان

 

هر شب به چشم ميارمت

 

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


لحظه های زندگی

تو زندگی لحظه هایی هست که احساس می کنی دلت واسه یکی تنگ شده
اونقدر که دلت می خواد اونارو از رویاهات بگیری و واقعا بغلشون کنی.

وقتی که در شادی بسته میشه، یه در دیگه باز میشه ولی اغلب اوقات ما
اینقدر به در بسته نگاه می کنیم که اون دری رو نمی بینیم که واسمون باز شده!

دنبال ظواهر نرو، اونا می تونند گولت بزنند دنبال ثروت نرو،
چون براحتی از کفت میره دنبال کسی برو که خنده رو رو لبت میشونه.
چون فقط یه لبخند میتونه کاری کنه که یک شب تاریک روشن به نظر برسه.

اونی رو پیدا کن که باعث میشه قلبت لبخند بزنه خوابی رو ببین که آرزوشو داری
اونجایی برو که دلت می خواد بری اونی باش که دلت می خواد باشی

چون تو فقط یه بار زندگی می کنی
و فقط یه فرصت واسه انجام تمام کارهایی که دلت می خواد انجام بدی داری.
بذار اونقدر شادی داشته باشی که زندگیتو شیرین کنه
اونقدر تجربه که قویت کنه اونقدر غم که انسان نگهت داره
و اونقدر امید که شادت کنه.

شادترین مردم لزوما بهترین چیزا رو ندارن اونا فقط از
چیزایی که سر راهشون میاد بهترین استفاده رو می کنن.

روشنترین آینده ها همیشه بر پایه یه گذشته فراموش شده بنا میشه
تو نمیتونی تو زندگی پیشرفت کنی مگه اینکه اجازه بدی
خطاها و رنجهای روحی گذشتت از ذهنت بره

وقتی به دنیا اومدی، گریه می کردی
و هر کسی که اطرافت بود می خندید
یه جوری زندگی کن که آخرش
تو کسی باشی که میخندی و هر کسی که اطرافته گریه کنه

لطفا این پیغامو واسه همه کسایی بفرست که واست یه
معنایی دارن (من که این کارو انجام دادم).

واسه اونایی که یه جورایی تو زندگیت پا گذاشتند
واسه اونایی که تو رو میخندونن وقتی که بهش نیاز داری

واسه اونایی که باعث میشن بخش روشنتر قضایا رو ببینی
وقتی که واقعا دلتنگی.
سالها رو نشمر ـ ـ خاطره ها رو بشمر...
مقیاس عمر تعداد نفسهایی نیست که فرو میبریم
بلکه لحظه هاییست که نفسمونو بیرون میدیم.

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


روانشناسی امضا

کسانی که به طرف عقربه های ساعت امضا می کنند ، انسان های منطقی هستند.


کسانی که بر عکس عقربه های ساعت امضاء می کنند دیر منطق را قبول می کنند و بیشتر غیر منطقی هستند .


کسانی که از خطوط عمودی استفاده می کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند .


کسانی که از خطوط افقی استفاده می کنند انسان های منظّم هستند .


کسانی که با فشار امضاء می کنند در کودکی سختی کشیده اند .


کسانی که پیچیده امضاء می کنند شکّاک هستند .


کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می نویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند .


کسانی که در امضای خود فامیل می نویسند دارای منزلت هستند .


کسانی که اسمشان را می نویسند و روی اسمشان خط می زنند شخصیت خود را نشناخته اند .


کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می کنند ، کسانی هستند که می خواهند به قله برسند .
 

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


پازل

بازگشته اند

دردهای قدیمی

تصویرهای تاریک

از من در آینه

آز من در خواب ها.

این بار می خواهم

تکه

      تکه 

            تکه کنم خود را      

تا دوباره به دست کسی

شاید...

نه!

این پازل را هزار بار هم که بچینی

همان میشود

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


خدا

 

من از تو پرسیدم : « آیا خدا تنهاست ؟ »

گفتی « خدا هرجا همراه آدم هاست .»

 گفتی خدا خوب است

گفتی خدا زیبا روست

هر آنچه ما داریم گفتی فقط از اوست

گفتی که هر قلبی با یاد او شاد است

جنگل به یاد او زیبا و آباد است

گفتی خدا این جاست

گفتی خدا آن جاست

دست خدا هر جا پشت و پناه ماست .

+ نوشته شده در جمعه 17 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


بخند تا دنیا به روت بخنده

 اگر بتوانی بخندی،

 آموخته ای که چگونه نیایش کنی


هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد، هر بافت وجودت از شادی بلرزد،
به آرامشی عظیم دست می یابی!


بگذار خنده ات خنده ای از ته دل باشد. چنین خنده ای پدیده ای نادر است!


کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند.


کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!


شادی اگر تقسیم شود، دو برابر می شود!


همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم!


یادت باشه! انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند!


کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند(حتی به زور)،

آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!


فراموش نکن! همین لحظه را، اگر گریه کنی یا بخندی! بالاخره می گذرد، امتحان کن!


جای تأسف است که ما برای شاد بودن بهانه ای می خواهیم،

ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه ای نداریم!


شاید این جبر زمانه است ولی بدان که بهشت یعنی، شادی، خنده، سرور و شعف!


با شادی خدا را و ضیافت زندگی را تجلیل می کنیم


سرور و شادی، خدای درون فرد است که از اعماق او برخاسته و متجلی می شود!


شادی، یکی از راه های تقرب به درگاه خداوند است


ضرر نمی کنی اگر از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کنی


مطمئن باش همیشه یکی هست که عاشق لبخند تو باشه

شاد باشید و لبخندتان جاویدان

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


بی ریاترین باش

  نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه،

چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه،

 سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه،

آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه،

لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه،

رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه،

چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه،

اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


لحظه ها میگذرد

 

دنگ... ، دنگ... لحظه ها می گذرد.

 

آنچه بگذشت ، نمی آید باز.

 

قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز.

 

مثل این است که یک پرسش بی پاسخ

 

بر لب سرد زمان ماسیده است.

 

تند بر می خیزم تا به دیوار همین لحظه که در

 

آن همه چیز رنگ لذت دارد ، آویزم ،

 

آنچه می ماند از این جهد به جای :

 

خنده ی لحظه ی پنهان شده از چشمانم.

 

و آنچه بر پیکر او ماند :

 

نقش انگشتانم.

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


فقیر و ثروتمند

داستان بسیار آموزنده 

 

روزی یک مرد ثروتمند ،

پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد

مردمی که در آن جا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.

آنها یک روز یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.

در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید :

نظرت درباره مسافرتمان چه بود؟

پسر پاسخ داد: عالی بود پدر …

پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: فکر کنم.

پدر پرسید : چه چیز از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت :

فهمیدم که ما در خانه ، یک سگ داریم و آنها ۴ تا .

ما در حیاط مان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.

حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی نهایت است.

در پایان حرف های پسر زبان مرد بند آمده بود،

پسر اضافه کرد:

متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعا چقدر فقیر هستیم…


ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


تست روانشناسی شغل مناسب شما

 

از میان توانائی‌های خارق‌العاده زیر دلتون می‌خواهد

کدوم یکی را داشته باشین؟

اول انتخاب کنید بعد مشخصات خود را در ادامه مطلب بخونید

 

1- توانائی پرواز کردن

2- توانایی سفر به گذشته در تونل زمان

3- نامرئی شدن

4- توانایی دیدن درون چیزها مثل اشعه ایکس

5- توانایی تغییر شکل

6- توانایی خواندن ذهن و فکر دیگران

7- توانایی دیدن آینده

8- توانایی شنیدن همه صداها

.
.
.
.
لطفا به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


چاله

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد.
 
یک روحانی او را دید و گفت:حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگیست به او گفت :
 
این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
 
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده
 
افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند

یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...! 
+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |